ازدواج در مسیحیت
قبل از توصیف و تبیین فلسفه و بیان اهمیت و اهداف ازدواج در آیین مسیحیت توجه به سه نکته ضرورت دارد:
الف) در این بررسی همان گونه که در توصیف اسلام گذشت به نظریه و دیدگاه دینی مسیحیت در خصوص ازدواج به عنوان دین الهی پرداخته میشود و به فرهنگ رایج و آداب و رسوم متداول در بین مسیحیان در ازدواج توجه نمیشود. به بیان دیگر آن چه در این نوشتار به تطبیق و مقایسه گذارده میشود فرهنگ رایج و آداب و رسوم بومی و اجتماعی متداول و مرسوم در جامعه مسیحی نیست بلکه آموزههای برگرفته از منابع اصیل و متون قابل استناد مسیحیت است که با تعالیم برگرفته از متون اسلامی مقایسه میشود.
ب) در این موضوع مقایسه صرفاً بر مبنای آموزههای مستند به متون دینی صورت گرفته و تحلیل تحلیلگران و پژوهشگران در مورد متون اسلامی و مسیحیت مبنای تطبیق قرار نگرفته بلکه تطبیقها بر اساس معارف برگرفته از منابع دینی انجام میگیرد.
ج) در بررسی نظریه اسلام ابتدا به فلسفه و علل ازدواج پرداختیم ولی در بررسی دیدگاه مسیحیت اهمیت و جایگاه ازدواج بر مبحث علل و فلسفه ازدواج مقدم می شود، در سطور بعدی روشن خواهد شد که مسیحیت بعد از ناتوانی در حفظ طهارت و پاکی ازدواج را تشریع میکند و ازدواج در این آیین از یک جایگاه دست دومی برخوردار است.
الف- اهمیت و جایگاه ازدواج در مسیحیت
1- تقدیس ازدواج
مسیحیت با معرفی ازدواج به عنوان یکی از آیینهای مقدس و شعائر دینی جایگاهی خاص برای ازدواج قائل است. در الاهیات مسیحی شعائر دینی آدابی هستند که به واسطه آنها فیض خداوند از طریق نامرئی به انسان میرسد.
نزد مسیحیان شعار مذهبی عبارت است از یک عمل محسوس که به موجب تأسیس الهیاش تنها شکل و صورت نیست بلکه چیزی است که در نجات و تقدس انسان اثر دارد، هر شعاری یک شکل مرئی و محسوس از فیض نامرئی به شمار میرود. مسیحیان کاتولیک رم هفت شعار را به رسمیت میشناسند که ازدواج یکی از آن شعائر است.[2] آن هفت شعار عبارتند از: تعمید، توبه، تایید (تثبیت ایمان)، عشای ربانی، تدهین نهایی، اعتراف و ازدواج. از بین این گروه شعائر پنج شعار اول برای سلامت روح هر فرد مسیحی انجام میشود در حالی که دو شعار اخیر یعنی اعتراف و ازدواج برای خدمت به کلیسا و تشکیل خانواده انجام میپذیرد.
ازدواج مقدس[3] تنها شامل تشریفات ازدواج که صرفاً عمل تقدیسی است نمیشود بلکه پیمان میان زن و شوهر و اموری که ازدواج با آنها تکمیل میشود را نیز شامل میشود. از نظر تاریخی مدرک ازدواج به عنوان یک آیین مذهبی به کتاب مقدس برمیگردد که از آن به «سر عظیم» تعبیر میشود.[4] سر عظیم به ارتباط میان زن و شوهر اشاره داشته و زندگی زناشویی صفت شعاری خود را از این عقیده گرفته که نمونهای زمینی از یک حقیقت آسمانی است.
بر این اساس ازدواج در مسیحیت یک پدیده طبیعی و صرفاً عملی دنیوی و انسانی تلقی نمیشود بلکه جایگاهی آسمانی و برتر از حیات دنیوی دارد. شاید بتوان گفت که ازدواج در مسیحیت تنها برآورنده نیازهای مادی نبوده و به قصد رسیدن به این هدف یا به منظور تأمین اغراض دنیوی تا چه رسد به اهداف غریزی و حیوانی انجام نمیگیرد. البته پروتستانها معتقدند این شعائر جزء ضمائم گزینشی در زندگی مسیحیان است که هر کس بخواهد میتواند آنها را بپذیرد یا رها کند چون پروتستانها به نیت بیش از عمل اهمیت میدهند و معتقدند رستگاری موهبتی است که از جانب خداوند اعطا میشود نه از راه برگزاری شعائر مقدس مانند ازدواج.
2- ازدواج اتحادی دایم و ناگسستنی
در مسیحیت ازدواج نشانه محبت خداوند به بشریت است و به وسیله این عمل زن و مرد اتحادی مقدس و غیرقابل انفصال برقرار میکنند. در واقع در مسیحیت ازدواج عبارت است از یکی شدن محبت دو شخص که با یکدیگر برای زندگی مشترک همراه با امانتداری متقابل و همکاری متعهد میشوند.
مسیحیان هنگام ازدواج متعهد میشوند که یکی شدن مرد و زن را نشانه آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی میشمارند و با طلاق و تجدید فراش در زمان حیات همسر مخالفند.
در مسیحیت دو عنصر ماهیت ازدواج را فراهم میآورد: قداست آسمانی و الهی و ناگسستنی بودن پیمان منعقد شده. پس ازدواج در مسیحیت یک نوع پیمان دائم و تعهد پایدار آسمانی است که نشان از محبت خداوند دارد. این تعهد آسمانی و الزامآور هرگز قابل گسستن و نقض نیست.
در انجیل طلاق زن و ازدواج مجدد زن در حکم زنا به شمار میرود. در انجیل متی پیرامون طلاق چنین آمده است: «هر کس زن خویش را بدون آن که خیانت از وی دیده شود طلاق دهد و آن زن هم دوباره شوهر کند آن مرد مقصر است چون باعث شده زنش زنا کند و مردی هم که با این زن ازدواج کرده، زناکار است».
3- تجرد عامل تقرب به خدا
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیدهای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده میشود اما در برابر آن عزب ماندن، تجرد و دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیدهتر است. شخص مجرد با تمام توان به خدمت خداوند میرسد و با کم کردن مشغلههای دنیوی و زندگی خود را شبیه عیسی(ع) و مریم مقدس(ع) میسازد.
بنابر دیدگاه انجیل ازدواج تنها وسیلهای جهت دفع شهوت و جلوگیری از معصیت است و خود ارزشمند نیست. اگرچه از ازدواج به عنوان آیین مقدس یاد میشود ولی این قداست ذاتی ازدواج نیست بلکه نگاه به ازدواج به عنوان وسیلهای جهت حفظ پاکی و تأمین نیازهای جسمی است. لذا در صورت آلودگی به حرام ازدواج مستحب میشود وگرنه اگر کسی بتواند شهوت خود را کنترل کند بهترین عمل تجرد و عدم ازدواج است. چون عزوبت نزد خداوند از ازدواج بهتر است. پس برای افرادی که نمی توانند پاکی و طهارت خود را حفظ کنند و آلوده میشوند ازدواج خوب است ولی اگر ازدواج نکنند خوب تر است چون در ازدواج انسان به فکر ارضا و تحصیل رضای همسر است درحالی که شخص غیرمزدوج پیوسته در پی تحصیل رضای پروردگار است.
در این رابطه به بعضی از بیانات «پولس» اشاره میشود:«اما درباره آن چه به من نوشته بودید، مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند لکن به سبب زنا هر مرد زوجه خود را بدارد، ... به مجردین و بیوه زنان میگویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند اگر پرهیز ندارند، نکاح کنند زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است، شخص مجرد در امور خداوند میاندیشد که چگونه رضامندی خداوند را بجوید و صاحب زن در امور دنیا میاندیشد که چگونه زن خود را خوشحال سازد».
به بیان دیگر در مسیحیت اصل اساسی آن است که آدمی رهبانیت پیشه کند(چه مرد و چه زن)، ولی از آنجا که این کار غیر ممکن است ازدواج اجازه داده شده است. از باب جمع بین ارزش بودن رهبانیت و ضرورت حفظ خود از گناه، ازدواج با یک نفر مباح دانسته شد؛ یعنی روی آوری به ازدواج فقط برای پاسخ به ضرورتی است که از راه عزوبت نمیتوان آن را فراهم کرد زیرا گزینه اول عزوبت است لذا در بهره مندی از ازدواج باید به قدر ضرورت اکتفا کرد چرا که ازدواج راه فرار از آتش هوس دانسته شده نه مسیر رسیدن به ملکوت و آدمی برای فرار از آتش خلق نشده بلکه برای رسیدن به کمال - ملکوت- به دنیا آمده است.
بر این اساس در این مسیر فرعی یعنی ازدواج دیگر تعدد و تجدید راه ندارد و برای هیچ یک از زن و مرد ازدواج مجدد ممکن نیست مگر آنکه یکی از دو زوج بمیرد و طلاق در صورتی ممکن میشود که یکی از دو زوج از مسیحیت خارج شود.
بر اساس احکام و مقررات ازدواج در مسیحیت، باید زوجین هر دو مسیحی باشند تا بتوانند با هم ازدواج کنند و لذا اگر بعد از ازدواج یکی از آن دو از مسیحیت خارج شود باید از هم جدا شوند.
به عقیده برخی مجامع[5]، کسی که اقدام به ازدواج میکند طریق راحت و آسانی را که اغلب مردم برمیگزینند انتخاب کرده اما کسی که عفت پیش میگیرد راه برتر و سزاوارتری را برگزیده و همانند ملائکه شده است.
کسی که ازدواج میکند سزاوار سرزنش نیست لکن از آن نعمتی که با عفت به آن میرسد دور میماند. راه عزوبت و تجرد، کوتاهترین راه رسیدن به ملکوت است. حتی در مجامع بیان شده که ازدواج مانع ورود به ملکوت خداوند است.
با عنایت به این سخن باید گفت مقدس شمردن ازدواج در مسیحیت هرگز به معنای ارزش ذاتی ازدواج نیست. ارزش ذاتی و اساسی برای عزوبت است و چون با عزوبت میتوان به ملکوت رسید نه با ازدواج، ازدواج وسیلهای است جهت فرار از آتش هوس نه تأمین اهداف عالی و لذا عزوبت انتخاب خواص و برگزیدگان است و عموم مردم چون از عزوبت عاجزند به ازدواج روی میآورند.
ب- فلسفه ازدواج در مسیحیت
1- علت اساسی تشریع ازدواج
- حفظ پاکی و طهارت: بر پایه آن چه گذشت میتوان گفت که در مسیحیت دو سطح از پاکی مورد نظر است: پاکی از زنا و روابط جنسی نامشروع و پاکی از ارتباط با جنس مخالف، هر چند در قالب آیین مذهبی و شعائر دینی همانند ازدواج صورت گیرد.
مقصود اولی و اساسی در دیدگاه مسیحیت تأمین و حفظ پاکی نوع دوم است. لذا کسی که بتواند خود را بر اساس تعریف دوم از آلودگی و ناپاکی مصون بدارد و پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورد هرگز نباید به سراغ ازدواج برود.
این گروه که از دیدگاه مسیحیت انسانهای برتر و برگزیده تلقی میشوند، نیازمند ازدواج نیستند و برای آنها ازدواج تشریع نشده و نخواهد شد تا از علل و فلسفه آن سخن گفته شود. ازدواج برای افرادی تشریع شده و میشود که نمیتوانند پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورند از این رو به کشیشان به عنوان برگزیدگان حق ازدواج داده نمیشود. چه دادن حق ازدواج به کشیشان سبب تصفیه اخلاق عمومی خواهد شد.
بنابراین ازدواج در مسیحیت بعد از ناتوانی از تأمین پاکی نوع دوم تشریع شده و فلسفه آن حفظ و تأمین پاکی نوع اول است تا انسانها به زنا و روابط نامشروع مبتلا نشوند. از این رو بعد از منع کشیشان از ازدواج، میگویند صیغهگیری کشیشان شورشی به جا و بر حق علیه این قانون سخت و خشن است.
به بیان دیگر در مسیحیت ازدواج به خودی خود مطلوب نبوده و انتخاب و گزیده اول مسیحیت نیست تا برای خود ازدواج به عنوان ازدواج، فلسفه بیان شود بلکه عزوبت و تجرد که نقطه مقابل ازدواج بوده گزیده نخست مسیحیت است. پس بنابر قاعده باید برای عزوبت فلسفه و علت بیان شود نه برای ازدواج. اما از آنجا که عزوبت نمیتواند اهداف دست اول مسیحیت همانند پاکی از ارتباط با جنس مخالف و رهبانیت ناب را تأمین کند به سراغ ازدواج میآید تا بلکه بتواند به برخی از سطوح پایینتر اهداف خود دست یابد.
2- علت فرعی تشریع ازدواج
- نجات و رستگاری
در مفهوم شعائر چنین میگویند: شعائر برای رسیدن فیض خداوند به انسان از طریق نامرئی هستند؛ یعنی این شعائر کمک خداوند که برای نجات بشر لازم است را به وجود میآورند. ازدواج که یکی از این شعائر است از این قاعده خارج نیست. لذا مسیحیان معتقدند شعائر برای نجات و رستگاری ضروری هستند که البته در نحوه تأثیر این شعائر در رستگاری اختلاف نظر دارند.
کاتولیکها میگویند: بدون بهرهمندی از این شعائر نجات برای هیچ کسی ممکن نیست و این موارد برای رسیدن انسان به نجات و رستگاری تشریع شدهاند ولی پروتستانها تأثیر این شعائر را در حد به نمایش درآوردن رستگاری و نجات دانسته، یا آنها را در صحه گذاردن بر نجات و رستگاری مؤثر میدانند و عامل اصلی را اراده خداوند میشمارند.
در هر حال در آیین مسیحیت ازدواج برای تأمین نجات و رستگاری انسانها آورده شده، چه انسان خود این تأثیر را به دست خود فراهم آورد یا با وسیلهسازی از خداوند بخواهد که این موهبت را به وی عطا کند.
با توجه به فلسفه نخست و اینکه عزوبت در مسیحیت گزیده و برتر است، قابل ذکر است که راه اول نجات و رستگاری رهبانیت و عدم ارتباط با جنس مخالف عزوبت و تجرد است و ازدواج راه اول و گزیده نخست جهت رسیدن به رستگاری و نجات نیست حتی اگر در قالب روشهای شرعی و قانونی باشد. بر این اساس اگر فلسفه ازدواج، نجات و رستگاری بیان میشود باز هم به عنوان فلسفه و چرایی دوم است. لذا در فرض ناتوانی از رهبانیت برای رسیدن به رستگاری، ازدواج به عنوان راه بدیل تشریع و به عنوان یک شعار معرفی شده است.
ج- اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت
در نزد مسیحیان، ازدواج اهداف متعدد و متنوعی را تعقیب میکند که در ذیل به اهداف مهم آن اشاره میشود:
1) پیدایش فرزندان شایسته و پاک: از اساسیترین اهداف ازدواج در نزد مسیحیان، پیدایش فرزندان شایسته و برخورداری از نسل پاک و پارسا است. تنها راه پیدایش نسل پاک و شایسته ازدواج و تشکیل خانواده است. لذا این ازدواج باید با رعایت شرایط معین شده همراه باشد تا بتواند به اهداف خود برسد. مثلاً بنابر عقیده برخی از مذاهب مسیحی از جمله این شرایط آن است که باید عقد ازدواج خوانده شود و صرف رضایت طرفین کفایت نمیکند و حتی این عقد باید توسط کشیش اجرا شود یا زوجین هر دو باید مسیحی و از یک مذهب باشند و اختلاف مذهب زن و شوهر یکی از موانع ازدواج به حساب میآید.
2) اهتمام به کثرت نسل: «مقصود خداوند برای زوج ازدواج کرده این بود که با تولید نسل، فرزندان زیاد شوند».مسیحیت به تکثر نسل اهتمام جدی دارد و از محدود کردن آن امتناع میورزد. ازدواج برای سلامت امت مسیح لازم است و دلیل بر ایمان به خدا و اعتقاد به عنایت خداوند و سبب جلب خوشحالی خانواده میشود لذا در ممالکی که مسیحیت در اقلیت قرار دارند اهتمام به کثرت نسل بیشتر است.
3) ایجاد محبت و وفاداری و یکی شدن زوجین: ازدواج خود نشانه محبت خدا به بشریت است. مزدوجین برای تولید مثل، تربیت فرزندان و رشد آنان در فضای ایمان و محبت به خدا تلاش میکنند.
در واقع ازدواج رمز و نشانهای بشری از شیوه رفتار خداوند با انسان به شمار میرود. همان گونه که خداوند انسانها را دوست میدارد، در اینجا نیز به این امر اهتمام دارد و از مزدوجین تعهد میگیرد تا با یکی شدن نشانه آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. لذا باید خانواده را کانونی از محبت خدا قرار دهند تا در پرتو این کانون محبت فرزندان رشد کنند.
4) ایجاد پیوند ناگسستنی: از دیدگاه مسیحیت ارتباطی که دو زوج در ازدواج با یکدیگر برقرار میکنند عمیقترین رابطهای است که دو انسان میتوانند با همدیگر برقرار کنند. خداوند ازدواج را به وجود آورد تا نه تنها از لحاظ جسمی، عاطفی، عقلانی و اجتماعی بلکه در زمینه روحانی نیز بین دو انسان اتحادی صمیمی و عمیق برقرار شود.
اهتمام مسیحیت به این هدف آن قدر زیاد است که هر گونه عملی که منجر به گسستن پیمان ازدواج شود محکوم شده است. لذا به هیچ وجه جدایی، طلاق و تعدد زوجات را تجویز نمیکند و آنها را از محرمات میشمارد. به عنوان نمونه در زمان «پیوس یازدهم» سقط جنین، جلوگیری از بارداری و طلاق که به عنوان عوامل سستکننده ازدواج تلقی میشوند، محکوم شد.
افزون بر توصیههای اکید دینی، در مراسم ازدواج نیز کشیش کلماتی را تکرار میکند که به این پیوند استحکام میبخشد. مثلاً به زوجین میگوید که این جملات را با هم تکرار کنند: «در خوشیها و ناراحتیها، در غنا و فقر، در بیماری و سلامتی همدیگر را دوست میداریم و گرامی میداریم تا وقتی که ما دو نفر زنده ایم».
5) تشکیل خانواده: یکی دیگر از اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت تشکیل خانواده است. مسیحیت برای بقای نسل تنها به قوانین ازدواج اهتمام ندارد بلکه استمرار نسل و آیین مسیحیت را در تولید فرزندان و در فضای خانواده میجوید. بر این اساس مسؤولیت پرورش نسل را به آن میسپارد. تربیت نسل وظیفه خانواده و حق اجتماع است. در خانواده باید تعاون و همکاری در تمام شؤون حیات، حاکمیت داشته باشد تا بتواند در پرورش نسل موفق باشد. ازدواج هسته اصلی تشکیل خانواده است و خانواده نیز از دیدگاههای مختلف تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و... اهمیت دارد.
بنابر دیدگاه مسیحیان کاتولیک نه تنها به دنیا آوردن فرزند، بلکه حق اساسی و وظیفه تربیت و تعلیم شایسته آنها از خصوصیات و اهداف ازدواج است.
وجوه اشتراک اسلام و مسیحیت در ازدواج
دیدگاههای مشترک اسلام و مسیحیت در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:
الف) هر دو دین اسلام و مسیحیت ازدواج را به عنوان تنها راه دینی، مشروع و قانونی جهت برقراری روابط جنسی و پاسخ به نیازهای زیستی وابسته به غریزه جنسی و تولید نسل و تکثر نوع بشر قبول دارند و معتبر میشمارند.
ب) ازدواج جایگاه خطیر و جلیل دارد و تنها راه تشکیل خانواده و موجب حفظ حیات و سلامت اعضای آن است.
ج) ازدواج تنها راه مقبول و مورد پذیرش جهت فراهم کردن زمینه رشد اجتماعی بشری و سالم نگهداشتن آن از آفات مرتبط با غریزه جنسی است.
د) در بررسی جایگاه ازدواج هر دو آیین به ازدواج به عنوان عملی مقدس نگاه میکنند. البته تعبیر آنها متفاوت است. اسلام از ازدواج به «پیمان مقدس» تعبیر کرده و مسیحیت از آن به عنوان «سر عظیم»، «پیمان عفت» و «آیین مقدس» یاد میکند.
ه) در بررسی اهداف ازدواج، مواردی چون «تولید نسل پاک»، «اهتمام به تکثیر نسل»، «تشکیل خانواده» و «ایجاد محبت و مودت» از اهداف مشترک هر دو آیین الهی است.
وجوه افتراق اسلام و مسیحیت در ازدواج
دیدگاه های متفاوت و افتراقی مسیحیت و اسلام در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج را میتوان به شکل زیر بیان کرد:
الف) برخلاف اسلام که به تأهل اهمیت داده و تجرد را حالتی ناپسند و منفور در نزد خداوند میداند از منظر مسیحیت، تجرد و عزوبت نسبت به ازدواج از جایگاه برتر و عالیتری برخوردار است. بر حسب این دیدگاه رهبانیت روشی مبارک و پسندیده و یکی از نعمتهای الهی و عطایای ربانی است، بسیاری از مؤمنین مسیحی به رهبانیت دعوت میشوند و در این سلک زندگی میکنند، خود را به نماز، دعا و ... مشغول میسازند و از زندگی با مردم و همراهی با آن ها کناره میگیرند اما در اسلام رهبانیت حرام شمرده شده و بدعت و عملی غیرالهی خوانده میشود: «لا رهبانیة فی الاسلام»، تأهل در اسلام بسیار پسندیده و مورد ترغیب قرار گرفته است.
در هیچ یک از ادیان الهی رهبانیت مورد پذیرش و ترغیب قرار نگرفته و نمیگیرد و آنچه در مسیحیت دیده میشود نوعی تحریف است لذا در مسیحیت تحریف شده، رهبانیت ارزش یافته است. رهبانیت و عزلت نمایانگر تحقیر زن است. ترک ازدواج خود دلیل بارزی بر بیتوجهی به مقام زن است. زن در انجیل نسبتی طولی و نه عرضی با مرد دارد از مفاهیمی چون تأکید بر فریب خوردن حوا به وسیله شیطان و آفرینش زن به جهت خلقت مرد،[6] چنین استنباط میشود که زن از نظر خلقت مؤخر از مرد است(از نظر ارزشی) و از آنجا که از مرد منتزع و جدا شده، به مثابه تابعی از مرد است و به جهت آن که موجب رانده شدن آدمیان از بهشت شده است جنسی نامطلوب انگاشته میشود.
بنابراین تحقیر زن در انجیل میتواند یکی از ریشههای ارزشی بودن رهبانیت و عزلت در مسیحیت به شمار آید. از سوی دیگر نظر به اینکه ازدواج مهمترین وظیفه اجتماعی زن و مرد به شمار میرود ترجیح رهبانیت نوعی بیتوجهی به شؤون است. زیرا به حکم باری تعالی زن آفریده شده برای آنکه مادر باشد و به تربیت و بقای نسلی همت گمارد که در آینده موجب اعتلای جوامع انسانی شود، همچنان که خداوند متعال داشتن فرزند را نتیجه پیمان زناشویی و در ردیف طیبات ذکر کرده است: «والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدة و رزقکم من الطیبات».
ب) اسلام و مسیحیت گرچه هر دو از حفظ پاکی سخن میگویند ولی پاکی مورد نظر اسلام با پاکی مورد نظر مسیحیت کاملاً متفاوت است. در اسلام هرگز پاکی به معنای پاسخ ندادن به ندای فطرت و ازدواج نکردن نیست بلکه اسلام حتی ازدواج کردن را هم پاکی و امتیاز میداند.
ج) در بررسی جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت هر یک پایگاهی اختصاصی برای ازدواج قائل هستند، مسیحیت آن را «پیمانی ناگسستنی و دائمی» میداند و اسلام آن را «مایه برکت»، «فضیلت بخش اعمال دیگر» و «سیره عملی پیامبر و ائمه» میشمارد. همچنین اسلام ازدواج را عامل تقرب و مسیر اصلی نیل به مقام قرب میشمارد در حالی که مسیحیت راه اصلی تقرب را در عزوبت میجوید و ازدواج را مانع و مسیر انحراف آمیز و دور دست منتهی به مقام قرب میداند.
د) از آنجا که مسیحیت بعد از ناتوانی در عزوبت به ازدواج روی آورده است و عزوبت را انتخاب اول خود میداند، در رویآوری به ازدواج به میزان ضرورت اکتفا کرده و هرگز تعدد زوجه و ازدواج مجدد را نمیپذیرد لذا در مقام بیان جایگاه آن را «اتحادی دائم و ناگسستنی» میداند در حالی که اسلام در بیان مقام ازدواج، «ناگسستنی بودن» را از ویژگیهای برجسته بیانگر جایگاه قرار نمیدهد.
ه) در بررسی علل و فلسفه تشریع ازدواج نیز هر یک از ادیان مسیحیت و اسلام فلسفهای اختصاصی بیان میکنند. اسلام فلسفه ازدواج را پاسخگویی به ندای فطرت میداند اما مسیحیت گویا عزوبت را پاسخ اولیه به فطرت و طبیعت میداند، لذا به عزوبت به عنوان صفتی برتر از تأهل نگاه میکند و معتقد است افرادی که توان حفظ طهارت همراه با عزوبت را ندارند باید به ازدواج تن دهند. در نگاه مسیحیت گویا فطرت آدمی در وهله اول با عزوبت سازگارتر مینماید و ازدواج برای افرادی تشریع شده که نتوانستهاند عزوبت همراه با عفت را تأمین کنند.
و) اسلام و مسیحیت هر یک علل خاصی را نیز برای ازدواج در نظر دارند. مسیحیت در کنار حفظ پاکی، نجات و رستگاری را از جمله علل تشریع ازدواج میداند و اسلام هم در کنار پاسخ به ندای فطرت، آرامش روحی و روانی، حفظ نوع بشر و رشد و تعالی انسان را نیز از علل تشریع ازدواج میشمارد.
ز) اسلام و مسیحیت در کنار اهداف مشترک، اهداف اختصاصی خود را نیز از ازدواج تعقیب میکنند. اهداف اختصاصی مسیحیت از ازدواج عبارت است از: «ایجاد پیوند ناگسستنی» و اهداف اختصاصی اسلام عبارتند از: «تأمین آرامش و سکون»، «رشد و تکامل شخصیت»، «حفظ عفت و حیای اجتماعی» و «شکوفاسازی استعداد».
ح) اسلام در حالی که اهداف ممدوح ازدواج را بیان کرده و انسانها را به آنها ترغیب میکند اهداف مذموم و ناشایست ازدواج را نیز بیان و انسانها را از این گونه ازدواجها بر حذر میدارد؛ یعنی دور کردن اهداف نابجا و ناشایست از فضای ازدواج و هشدار دادن نسبت به آنها از خصایص ویژه اسلام است.
تألیف و تدوین: فرزانه نسیمی
/703/9314/م
فهرست منابع:
1- مبانی مسیحیت، استات، جان: روبرت آسریان، انتشارات حیات ابدی، بی تا.
2- اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، اعرافی، علیرضا: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1376.
3- آیین کاتولیک، برانتل، جورج: حسن قنبری، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1381.
4- ایضاح التعلیم المسیحی، پطرس، فرماج: مطبعة الاباء المرسلین الیسوعیین، 1882م.
5- وسائل الشیعه، الحر العاملی، محمد بن حسن: لبنان، دارالاحیاء التراث لبنان، 1403ق.
6- تاریخ تمدن، دورانت، ویل: تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373.
7- مراحل ازدواج در اسلام، رشید پور، مجید: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1376.
8- درآمدی بر تاریخ و کلام، زیبایی نژاد، محمد رضا: انتشارات اشراق، 1375.
9- مسیحیت شناسی مقایسه ای، زیبایی نژاد، محمد رضا: تهران، انتشارات سروش، 1382.
10- محاور الاتقاء و محاور الافتراق بین المسیحیة و الاسلام، سلیم سالم، غسان: دارالطلیة 2004م.
11- نظام الزواج فی الشرایع الیهودیة و المسیحیة، سکری سرور، محمد: دارالفکر العربی، بی تا.
12- مقارن الادیان، شبلی، احمد: قاهره، مکتبة النهضة المصریة، 1993م.
13- مکارم الاخلاق، طبرسی، حسن: انتشارات فراهانی، بی تا.
14- نحن و الاولاد، عندلیب، حمزه: دلیل ما، 1422ق.
15- قرآن کریم
16- سفینة البحار، قمی، شیخ عباس: دارالتعارف، 1403ق.
17- مسیحیت، کاکس، هاروی: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1378.
18- الکافی، کلینی رازی، محمدبن یعقوب: دارالکتب الاسلامیه، 1367.
19- بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر: لبنان، دارالاحیاء التراث، 1403ق.
20- ازدواج در اسلام، مشکینی، علی: احمد جنتی، الهادی، 1366.
21- تعلیم و تربیت در اسلام، مطهری، مرتضی: تهران، انتشارات صدرا، 1362.
22- روح آیین پروتستان، مک آفی برون، رابرت: فریبرز مجیدی، انتشارات نگاه معاصر، 1920م.
23- تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر: دارالکتب الاسلامیه، 1368.
24- احکام الاسره المطبقة علی المسیحین المصریین، منصور، محمدحسین: دارالمطبوعات الجامعیة، 1999م.
25- جهان مسیحیت، مولند، اینار: محمد باقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381.
26- کلام مسیحی، میشل، توماس: حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377.
27- جواهرالکلام، نجفی، محمد حسن: مکتبه الاسلامیه، 1365.
پینوشتها
[1] - مقصود از مسیحیت، دین تحریف شده کنونی است؛ نه رهآورد اصیل عیسی مسیح (ع).
[2] - شعائر و آیینهای مقدس در نزد پروتستانها، فقط عشای ربانی و غسل تعمید است. تعالیم مسیحیت فقط بر این دو آیین اصرار دارد. این عقیده از این جا ناشی میشود که پروتستانها بر اهمیت نیت و انگیزه پای میفشارند نه بر اعمال؛ (مک آفی برون، 1920م: ص284) البته کلیسای ارتودوکس از آن به عنوان یکی از خدمات کلیسا یاد میکند. (مولند، 1381: ص61)
[3] - holy matrimony
[4] - آیه 3 باب 5 رساله پولس رسول به افسیسان.(همان)
[5] - GANGRE
[6] - «مرد از زن نیست، بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده است بلکه زن برای مرد[آفریده شده است.]» (عهد جدید، رساله اول پولس رسول به قرنتیان به باب 11/17-1)